sliverدیکشنری انگلیسی به فارسیچاقو، خرده، قاش، تراشه، تکه باریک، ته جاروب، فتیله نخ، بریدن، قاش کردن، تراشه کردن، چاک خوردن
sliversدیکشنری انگلیسی به فارسیرنده، خرده، قاش، تراشه، تکه باریک، ته جاروب، فتیله نخ، بریدن، قاش کردن، تراشه کردن، چاک خوردن
خرد کردندیکشنری فارسی به انگلیسیbreak, chip, chop, crush, devastate, grind, pound, quell, sliver, smash
تراشهدیکشنری فارسی به انگلیسیchip, flake, matchwood, paring, scrapings, shaving, shred, sliver, splint, splinter, split
sliversدیکشنری انگلیسی به فارسیرنده، خرده، قاش، تراشه، تکه باریک، ته جاروب، فتیله نخ، بریدن، قاش کردن، تراشه کردن، چاک خوردن