slouchدیکشنری انگلیسی به فارسیلگد زدن، خمیدگی، تنبل، ادم بی دست و پا، ادم بی کاره وبی کفایت، دولا دولا راه رفتن، خمیده بودن، اویخته بودن، اویختن، پوست انداختن
زلوجلغتنامه دهخدازلوج . [ زَ ] (ع ص ) تیر لغزنده از کمان . || سریع و شتاب . || قدح زلوج ؛ کاسه ٔ زود لغزان از دست . || عقبة زلوج ؛ راه کوه دور و دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ بعد شود.