جموشلغتنامه دهخداجموش . [ج َ ] (ع اِ) نوره ٔ سترنده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || چاهی که آب در نواحی آن برآید. (منتهی الارب ). || (ص ) سنة جموش ؛ سال خشک سوزاننده ٔ گیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
smashدیکشنری انگلیسی به فارسیدرهم کوبیدن، سر و صدا، تصادم، برخورد، ضربت، ورشکست شدن، درهم شکستن، خرد کردن، شکست دادن، بشدت زدن، پرس کردن