sniffsدیکشنری انگلیسی به فارسیsniffs، خر خر، خر خر کردن، بو کشیدن، بینی گرفتن، فن فن کردن، موس موس کردن، استشمام کردن، خرناس کش، اب بینی را بالا کشیدن
sniffedدیکشنری انگلیسی به فارسیsniffed، خر خر کردن، بو کشیدن، بینی گرفتن، فن فن کردن، موس موس کردن، استشمام کردن، خرناس کش، اب بینی را بالا کشیدن
sniffleدیکشنری انگلیسی به فارسیخراب کردن، عطسه، زکام، صحبت تودماغی، فن فن، تودماغی صحبت کردن، در حال عطسه صحبت کردن، با فن فن صحبت یا گریه کردن
snifflesدیکشنری انگلیسی به فارسیsniffles، عطسه، زکام، صحبت تودماغی، فن فن، تودماغی صحبت کردن، در حال عطسه صحبت کردن، با فن فن صحبت یا گریه کردن
sniffedدیکشنری انگلیسی به فارسیsniffed، خر خر کردن، بو کشیدن، بینی گرفتن، فن فن کردن، موس موس کردن، استشمام کردن، خرناس کش، اب بینی را بالا کشیدن
sniffleدیکشنری انگلیسی به فارسیخراب کردن، عطسه، زکام، صحبت تودماغی، فن فن، تودماغی صحبت کردن، در حال عطسه صحبت کردن، با فن فن صحبت یا گریه کردن
snifflesدیکشنری انگلیسی به فارسیsniffles، عطسه، زکام، صحبت تودماغی، فن فن، تودماغی صحبت کردن، در حال عطسه صحبت کردن، با فن فن صحبت یا گریه کردن