societyدیکشنری انگلیسی به فارسیجامعه، انجمن، اجتماع، جمعیت، نظام اجتماعی، مجمع، محفل، گروه، اشتراک مساعی، انسگان، مصاحبت، شرکت
جامعهsocietyواژههای مصوب فرهنگستانجماعتی (community) ساختمند از انسانها که از سنتها یا نهادها یا ملیت یکسان برخوردارند
انجمن دوستداران موسیقیphilharmonic societyواژههای مصوب فرهنگستانکانونی که از دوستداران موسیقی تشکیل میشود و تسهیلاتی برای اعضای خود فراهم میآورد