solidدیکشنری انگلیسی به فارسیجامد، ماده جامد، محکم، سخت، خالص، توپر، سفت، مستحکم، قوی، استوار، قابل اطمینان، منجمد، نیرومند، حجمی، سه بعدی، یک پارچه، ز جسم، بسته
solidدیکشنری انگلیسی به فارسیجامد، ماده جامد، محکم، سخت، خالص، توپر، سفت، مستحکم، قوی، استوار، قابل اطمینان، منجمد، نیرومند، حجمی، سه بعدی، یک پارچه، ز جسم، بسته
جامدsolidواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از ماده که حجم و شکل آن معین است و در برابر نیروهایی که بخواهند حجم و شکل آن را تغییر دهند مقاومت میکند
جامدsolidواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از ماده که حجم و شکل آن معین است و در برابر نیروهایی که بخواهند حجم و شکل آن را تغییر دهند مقاومت میکند
جامد مولکولیmolecular solidواژههای مصوب فرهنگستانجامدی که در نتیجۀ نیروی بینِمولکولی واندروالسی بین مولکولهای مجزا تشکیل میشود