حالت جامدsolid stateواژههای مصوب فرهنگستانحالت یا فاز موادی که فاصلۀ متوسط اتمها یا مولکولهای سازندۀ آنها نسبت به هم ثابت است
solidدیکشنری انگلیسی به فارسیجامد، ماده جامد، محکم، سخت، خالص، توپر، سفت، مستحکم، قوی، استوار، قابل اطمینان، منجمد، نیرومند، حجمی، سه بعدی، یک پارچه، ز جسم، بسته
باتری حالتجامدsolid-state batteryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی باتری شامل مادهای پرتوزا و یک پیل فوتوولتایی که در آن تابش ناشی از مادۀ پرتوزا سبب تولید برق در پیل میشود
فیزیک حالتجامدsolid-state physicsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از فیزیک که در آن خواص فیزیکی مواد جامد بررسی میشوند
لیزر حالتجامدsolid-state laserواژههای مصوب فرهنگستانلیزری که در آن باریکۀ خروجی همدوس بهوسیلۀ مادۀ نیمرسانا ایجاد میشود
تخمیر جامدsolid state fermentation, SSF 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی فرایند تخمیر که در آن هم بستر و هم فضای کشت برای ریزاندامگانها جامد هستند
solidدیکشنری انگلیسی به فارسیجامد، ماده جامد، محکم، سخت، خالص، توپر، سفت، مستحکم، قوی، استوار، قابل اطمینان، منجمد، نیرومند، حجمی، سه بعدی، یک پارچه، ز جسم، بسته
جامدsolidواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از ماده که حجم و شکل آن معین است و در برابر نیروهایی که بخواهند حجم و شکل آن را تغییر دهند مقاومت میکند
جامدsolidواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از ماده که حجم و شکل آن معین است و در برابر نیروهایی که بخواهند حجم و شکل آن را تغییر دهند مقاومت میکند
جامد مولکولیmolecular solidواژههای مصوب فرهنگستانجامدی که در نتیجۀ نیروی بینِمولکولی واندروالسی بین مولکولهای مجزا تشکیل میشود