shapeدیکشنری انگلیسی به فارسیشکل، صورت، سبک، اندام، ریخت، قواره، طرز، تجسم، شکل دادن، شکل دادن به، سرشتن
آبکیدیکشنری فارسی به انگلیسیaqueous, dilution, soft, liquid, serous, soupy, thin, washy, watery, weak