specializeدیکشنری انگلیسی به فارسیمتخصص، تخصص یافتن، متخصص شدن، اختصاصی کردن، ویژهگری یا ویژه کاری کردن
specialiseدیکشنری انگلیسی به فارسیمتخصص، تخصص یافتن، متخصص شدن، اختصاصی کردن، ویژهگری یا ویژه کاری کردن
specialisedدیکشنری انگلیسی به فارسیتخصصی، تخصص یافتن، متخصص شدن، اختصاصی کردن، ویژهگری یا ویژه کاری کردن
specializesدیکشنری انگلیسی به فارسیتخصص دارد، تخصص یافتن، متخصص شدن، اختصاصی کردن، ویژهگری یا ویژه کاری کردن
فروشگاه بزرگ اختصاصیspecialized department storeواژههای مصوب فرهنگستانفروشگاه بزرگی که بهصورت تخصصی به فروش یک یا چند گروه خاص از محصولات میپردازد
ترارسانی اختصاصیspecialized transduction, restrictive transduction, restricted transductionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترارسانی که در طی آن فقط بخش خاصی از ژنگان که در مجاورت ویروس باکتریخوار است، منتقل میشود
specializesدیکشنری انگلیسی به فارسیتخصص دارد، تخصص یافتن، متخصص شدن، اختصاصی کردن، ویژهگری یا ویژه کاری کردن