رنج می برد، دام، کمند، دام افکندن
پررنگترین، فنری، قابل ارتجاع، جهنده، سرچشمه وار
springer، کمند انداز، فنر نصب کن، گاو ابستن، صیدی که در کمند میافتد
بهار، دام، کمند، دام افکندن
اسپری کردن
به دنیا آمد، دام افکندن