squashدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکواش، کدو، کدو مسما، کدوی رشتی، شربت نارنج، افشره نارنج، کوبیدن و نرم کردن، خمیر شدن، له کردن، خفه کردن
squashدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکواش، کدو، کدو مسما، کدوی رشتی، شربت نارنج، افشره نارنج، کوبیدن و نرم کردن، خمیر شدن، له کردن، خفه کردن
کوبانsquashواژههای مصوب فرهنگستانورزشی که در آن دو یا چهار بازیکن در چهاردیواری زمین مخصوص این ورزش بازی میکنند و بهترتیب توپ لاستیکی را با دستاک به دیوار میکوبند بهنحویکه در بازگشتِ توپ، حریف نتواند ضربۀ مناسب و مؤثری به آن بزند