نشسته، چمباتمه زدن، چمباتمه نشستن، قوز کردن، چندک زدن، چنباتمه زدن
squattest، چاق و خپل
scatted، گم شدن، دور شدن
scathed، صدمه زدن، رنجه دادن، سبب خسارت شدن
چرت زدن، چمباتمه زن، قوزکن، اقامت گزین در زمین غیر معمور
چوبه دار، کلفت