stabiliseدیکشنری انگلیسی به فارسیتثبیت کردن، ثابت شدن، پایاساختن، بحالت موازنه دراوردن، پایاسازی، استوار کردن
ماشین پایدارساز خطdynamic track stabilizerواژههای مصوب فرهنگستانماشینی که با ایجاد لرزش شدید لایۀ پارسنگ خط را پایدار میکند و بهاینترتیب، مدت عملیات پایدارسازی کوتاه میشود متـ . پایدارساز خط