stackدیکشنری انگلیسی به فارسیپشته، دسته، دودکش، توده، بسته، خرمن، کومه، قفسه کتابخانه، انباشتن، پشته کردن، کومه کردن، خرمن کردن، توده کردن
mistakeدیکشنری انگلیسی به فارسیاشتباه، خطا، غلط، سهو، خبط، بد شانسی، اشتباه کردن، سهو کردن، خطا کردن، خبط کردن، درست نفهمیدن