stapleدیکشنری انگلیسی به فارسیاساسی، گیره کاغذ، جزء اصلی هر چیزی، مواد خام، عمود، رزه، قلاب، قلم اصلی، تیر، چهارپایه تخت، بست آهنی، فقره اصلی، عمده
پارهلیفstaple fibre, stapleواژههای مصوب فرهنگستانهریک از الیاف طبیعی یا مصنوعی، بهصورت رشتههای بریدهبریده، که طول آنها بین یک اینچ تا یک فوت است
stapleدیکشنری انگلیسی به فارسیاساسی، گیره کاغذ، جزء اصلی هر چیزی، مواد خام، عمود، رزه، قلاب، قلم اصلی، تیر، چهارپایه تخت، بست آهنی، فقره اصلی، عمده
پارهلیفstaple fibre, stapleواژههای مصوب فرهنگستانهریک از الیاف طبیعی یا مصنوعی، بهصورت رشتههای بریدهبریده، که طول آنها بین یک اینچ تا یک فوت است
stapleدیکشنری انگلیسی به فارسیاساسی، گیره کاغذ، جزء اصلی هر چیزی، مواد خام، عمود، رزه، قلاب، قلم اصلی، تیر، چهارپایه تخت، بست آهنی، فقره اصلی، عمده
قلاب بدنه 2mooring dog,mooring stapleواژههای مصوب فرهنگستانمیلۀ آهنی محکم و ستبری که در نزدیکی خط آب به بدنۀ کشتی وصل شده است و میتوان طنابهای مهار را به آن بست