همبندی ستارهایstar topologyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آرایش شبکههای داخلی که در آن تمام افزارههای شبکه با بافه/ کابلی اختصاصی به افزارۀ مرکزی شبکه متصل میشوند
startدیکشنری انگلیسی به فارسیشروع کن، شروع، ابتدا، اغاز، مقدمه، مبداء، شروع کردن، بنیاد نهادن، اغازیدن، عزیمت کردن، دایر کردن، از جا پریدن، رم کردن
starدیکشنری انگلیسی به فارسیستاره، اختر، کوکب، نشان ستاره، نجم، خط سفید پیشانی اسب، درخشیدن، باستاره زینت کردن، ستاره نمایش وسینماشدن
starدیکشنری انگلیسی به فارسیستاره، اختر، کوکب، نشان ستاره، نجم، خط سفید پیشانی اسب، درخشیدن، باستاره زینت کردن، ستاره نمایش وسینماشدن