stewsدیکشنری انگلیسی به فارسیبخور، تاس کباب، نگرانی، گرمی، داغی، دم کردن، اهسته جوشانیدن، اهسته پختن، با اتش ملایم پختن
stuffsدیکشنری انگلیسی به فارسیمواد غذایی، چیز، ماده، جنس، پارچه، چرند، کالا، پر کردن، تپاندن، چپاندن، انباشتن