کُلاله 2stigma 2واژههای مصوب فرهنگستانبخش انتهایی مادگی که دانههای گَرده بر روی آن مینشیند * مصوب فرهنگستان اول
stigmatizesدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالت می کشد، لکه دار کردن، داغ ننگ زدن بر، نشان دار کردن، خوار کردن
stigmatizesدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالت می کشد، لکه دار کردن، داغ ننگ زدن بر، نشان دار کردن، خوار کردن
عدسی ناستیگماتسازanastigmatic lens/ anastigmat lens, anastigmatواژههای مصوب فرهنگستانعدسی مرکبی که آستیگماتی را کمینه میکند و اَبیراهیهای رنگی و کروی را در سامانۀ اپتیکی کاهش میدهد