stillدیکشنری انگلیسی به فارسیهنوز، سکوت، خاموشی، دستگاه تقطیر، ارام کردن، ساکت کردن، عرق گرفتناز، باز هم، همیشه، هنوز هم معذلک، ساکن، خاموش، بی حرکت، راکد، ارام، ساکت
steelدیکشنری انگلیسی به فارسیفولاد، پولاد، شمشیر، پولادی کردن، اب فولاد دادن، مانند فولاد محکم کردن، محکم، استوار