stintدیکشنری انگلیسی به فارسیاستنتاج، از روی لئامت دادن، مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، بقناعت واداشتن
stintsدیکشنری انگلیسی به فارسیمتوقف می شود، از روی لئامت دادن، مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، بقناعت واداشتن
stemدیکشنری انگلیسی به فارسیساقه، ریشه، تنه، میله، گردنه، دنباله، اصل، دودمان، دسته، ریشه لغت قطع کردن، ساقه دار کردن، بند اوردن
stintsدیکشنری انگلیسی به فارسیمتوقف می شود، از روی لئامت دادن، مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، بقناعت واداشتن
stintsدیکشنری انگلیسی به فارسیمتوقف می شود، از روی لئامت دادن، مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، بقناعت واداشتن