شتوتلغتنامه دهخداشتوت . [ ش ُ ] (ع ص ، اِ)پراکنده از مردم : و فی المجلس شتوت من الناس ؛ یعنی در مجلس پراکنده از مردمند که از یک قوم و قبیله نباشند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از صحاح ).
شطوطلغتنامه دهخداشطوط. [ ش َ ] (ع ص ) شطوطی . ماده شتر بزرگ و درازکوهان . ج ، شطائط. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آن اشتر که هر دو پهلوی کوهان او بزرگ بود. (مهذب الاسماء). رجوع به شطوطی شود.
شطوطلغتنامه دهخداشطوط. [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر به معنی شَطّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دشوار کردن بر کسی و ستم نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).رجوع به شط شود. || دور شدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (المصادر زوزنی ).
ستوتلغتنامه دهخداستوت . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 24 هزارگزی خاوری اهر و 14 هزارگزی شوسه ٔ اهر به خیاو. هوای آن معتدل مایل به گرمی . دارای 415 تن سک
قدیمی مسلکدیکشنری فارسی به انگلیسیconservative, fogy, fusty, moss-grown, stodgy, straight-arrow, unreconstructed
املدیکشنری فارسی به انگلیسیconservative, old-fashioned, parochial, provincial, stick-in-the mud, stodgy, Victorian
ملال انگیزدیکشنری فارسی به انگلیسیdeadening, dull, flat, jejune, stodgy, tame, tedious, turnoff, lackluster, lifeless, tiresome, wearisome
کهنه پرستدیکشنری فارسی به انگلیسیback issue, back number, antiquated, fogy, old-fashioned, fusty, old -style, stick-in-the mud, stodgy, unreconstructed