stabiliseدیکشنری انگلیسی به فارسیتثبیت کردن، ثابت شدن، پایاساختن، بحالت موازنه دراوردن، پایاسازی، استوار کردن
stabileدیکشنری انگلیسی به فارسیپایدار است، بی حرکت، مستقر وپایدار، بدون حرکت، مقاوم در برابر فلز خوردگی