straightدیکشنری انگلیسی به فارسیسر راست، راست، مستقیما، یک راست، مستقیم، درست، صریح، مرتب، راحت، رک، بی پرده، عمودی، افقی، بطور سرراست
قدیمی مسلکدیکشنری فارسی به انگلیسیconservative, fogy, fusty, moss-grown, stodgy, straight-arrow, unreconstructed
پارسادیکشنری فارسی به انگلیسیascetic, chaste, devout, God-fearing, godly, immaculate, just, pandit, pious, prayerful, religious, righteous, spiritual, straight-arrow, virtuous
straightدیکشنری انگلیسی به فارسیسر راست، راست، مستقیما، یک راست، مستقیم، درست، صریح، مرتب، راحت، رک، بی پرده، عمودی، افقی، بطور سرراست
straightدیکشنری انگلیسی به فارسیسر راست، راست، مستقیما، یک راست، مستقیم، درست، صریح، مرتب، راحت، رک، بی پرده، عمودی، افقی، بطور سرراست