stripدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، باریکه، خش، برهنه کردن، محروم کردن از، لخت کردن، چاک دادن، تهی کردن
معدنکاری روبازopencut mining, opencast mining, strip mining, openpit mining, contour miningواژههای مصوب فرهنگستاننوعی معدنکاری سطحی که در آن با برداشتن روباره میتوان سنگ موردنظر را استخراج کرد
stripدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، باریکه، خش، برهنه کردن، محروم کردن از، لخت کردن، چاک دادن، تهی کردن
حاشیۀ باند پروازstripواژههای مصوب فرهنگستانکنارههای تسطیحشدۀ باند پرواز، از قبل از آستانه تا انتهای باند، که در برابر بارهای واردۀ ناشی از وزن هواپیما و خودرو آتشنشانی و ماشینهای برفروب مقاوم است متـ . حاشیه
stripدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، باریکه، خش، برهنه کردن، محروم کردن از، لخت کردن، چاک دادن، تهی کردن