stripsدیکشنری انگلیسی به فارسینوارها، نوار، باریکه، خش، برهنه کردن، محروم کردن از، لخت کردن، چاک دادن، تهی کردن
stripدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، باریکه، خش، برهنه کردن، محروم کردن از، لخت کردن، چاک دادن، تهی کردن
stripeدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، پارچه راه راه، خط، خط راه راه، یراق، باریکه، مارک، درجه نظامی، پاگون، خش، خط خطی کردن، راه راه کردن، تازیانه زدن