ستوقلغتنامه دهخداستوق . [ س َ س ُت ْ تو ] (معرب ، اِ) درم نبهره منقوش و قلب ، معرب سه تو. (منتهی الارب ) (النقود ص 147) (جوالیقی ص 203).
stuckدیکشنری انگلیسی به فارسیگیر، چسبیدن، چسباندن، بهم پیوستن، فرو بردن، بستن، گیر کردن، گیر افتادن، سوراخ کردن، نصب کردن، الصاق کردن، تحمل کردن، تردید کردن، چسبناک کردن