subrogatingدیکشنری انگلیسی به فارسیsubrogation، قائم مقام تعیین کردن، جانشین دیگری کردن، بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن
subrogatingدیکشنری انگلیسی به فارسیsubrogation، قائم مقام تعیین کردن، جانشین دیگری کردن، بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن