شونقلغتنامه دهخداشونق . [ ش َ ن ِ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از شونک پارسی و بمعنی آن است . (ناظم الاطباء). رجوع به شونک شود.
شونکلغتنامه دهخداشونک . [ ش َ / شُو ن ِ ] (اِ) اسپ دم سیاه چهار دست و پا سفید را گویند. (ناظم الاطباء). اما ظاهراً کلمه دگرگون شده ٔ شولک باشد. رجوع به شولک شود.
sousingدیکشنری انگلیسی به فارسیسوسن، مست کردن، انداختن، بطور کامل پوشاندن، حمله کردن، بسختی افتادن، مست کردن یاشدن، در ترشی فرو بردن، با ترشی مخلوط کردن، در اب غوطه ور شدن