sureدیکشنری انگلیسی به فارسیمطمئن، یقین، قطعی، مسلم، خاطر جمع، استوار، متقاعد، پشت گرم، از روی یقین، محقق، راسخ یقینا
مخزن ضربهگیرsurge tank, surge drumواژههای مصوب فرهنگستانمخزنی برای جذب و فرونشاندن حرکت موجگونه یا خیز سیال
دولت قانونیde jure government, government de jureواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که براساس ضوابط قانونی شکل گرفته و جامعۀ جهانی آن را به رسمیت شناخته است
ترشیدگی بینشانflat sour spoilage, flat sour, F.S.S.واژههای مصوب فرهنگستاننوعی فساد در مواد کنسروی که براثر فعالیت باکتریها ایجاد میشود، ولی گاز تولید نمیشود و درنتیجه دو سر قوطی صاف و بدون بادکردگی است
وصلۀ سردchemical cure repair, cold cure repairواژههای مصوب فرهنگستانوصلهای که با مواد شیمیایی و در دمای محیط پخت میشود