surveyدیکشنری انگلیسی به فارسینظر سنجی، بررسی، نقشه برداری، ممیزی، زمینه یابی، بازدید، براورد، مطالعه مجمل، بردید، پیمودن، بازدید کردن، ممیزی کردن، مساحی کردن، بررسی کردن
curveدیکشنری انگلیسی به فارسیمنحنی، خم، پیچ، خمیدگی، خط منحنی، چیز کج، خط خمیده انحناء، منحنی خوراندن، خم کردن
بازبرداشت 1resurveyواژههای مصوب فرهنگستانردیابی خطوط آخرین برداشت در محل بهنحویکه همۀ نقاط یافتهشدۀ پیشین تثبیت شوند و بهعنوان نقاط واپایش مورد استفاده قرار گیرند
برآورد نواریstrip cruise, strip surveyواژههای مصوب فرهنگستانآماربرداری از یک یا چند نوارنمونه در خطنمونه با فواصل منظم که دادهها در طول آنها بهصورت پیوسته ثبت میشوند
برداشت آبنگاشتیhydrographic surveyواژههای مصوب فرهنگستانبرداشتی که هدف اصلی آن تعیین اطلاعات مربوط به آبهاست