فرمانآزماییsweeping checkواژههای مصوب فرهنگستانحرکت دادن فرمانهای هواپیما برای اطمینان از عملکرد آزاد و صحیح سطوح فرمان
همسازی پرّهblade sweeping/ blade sweepواژههای مصوب فرهنگستانتنظیم نوک چرخانۀ بالگرد به سمت جلو یا عقب در صفحۀ دَوَرانی با استفاده از بازوی پسار
خاکروبة جادهایroad sweepingsواژههای مصوب فرهنگستانمواد جاروشده از جادهها و خیابانها که ممکن است سمی و حاوی مواد شیمیایی گوناگون باشند
فرمانآزماییsweeping checkواژههای مصوب فرهنگستانحرکت دادن فرمانهای هواپیما برای اطمینان از عملکرد آزاد و صحیح سطوح فرمان
کلیدیکشنری فارسی به انگلیسیall, blanket, block, broad, catholic, general, global, schematic, skeleton, sweeping, totality
فراگیردیکشنری فارسی به انگلیسیambient, comprehensive, exhaustive, extensive, far-reaching, general, pandemic, pervasive, roundabout, sweeping, wall-to-wall