tackleدیکشنری انگلیسی به فارسیبرخورد با، اسباب، لوازم کار، طناب وقرقره، از عهده برامدن، گلاویز شدن با، نگاه داشتن، بعهده گرفتن، افسار کردن، دارای اسباب و لوازم کردن
تک 2tackleواژههای مصوب فرهنگستاندر فوتبال، اقدام برای سلب مالکیت توپ از حریف یا گرفتن آن با استفاده از پا
تک از پشتback tackleواژههای مصوب فرهنگستاناقدام تکزن برای زدن توپ حریف از پشت سر او با استفاده از پا
tackledدیکشنری انگلیسی به فارسیرسیدگی کرد، از عهده برامدن، گلاویز شدن با، نگاه داشتن، بعهده گرفتن، افسار کردن، دارای اسباب و لوازم کردن
tacklesدیکشنری انگلیسی به فارسیمقابله می کند، اسباب، لوازم کار، طناب وقرقره، از عهده برامدن، گلاویز شدن با، نگاه داشتن، بعهده گرفتن، افسار کردن، دارای اسباب و لوازم کردن
tackledدیکشنری انگلیسی به فارسیرسیدگی کرد، از عهده برامدن، گلاویز شدن با، نگاه داشتن، بعهده گرفتن، افسار کردن، دارای اسباب و لوازم کردن
tacklesدیکشنری انگلیسی به فارسیمقابله می کند، اسباب، لوازم کار، طناب وقرقره، از عهده برامدن، گلاویز شدن با، نگاه داشتن، بعهده گرفتن، افسار کردن، دارای اسباب و لوازم کردن
تک از پشتback tackleواژههای مصوب فرهنگستاناقدام تکزن برای زدن توپ حریف از پشت سر او با استفاده از پا