tempersدیکشنری انگلیسی به فارسیتمپورها، خوی، طبع، مزاج، خو، قلق، خیم، سرشت، طبیعت، حالت، خشم، ابدیده کردن، ملایم کردن، مخلوط کردن، میزان کردن، اب دادن، درست ساختن، درست خمیر کردن
مشخصات پیمایشspecifications for a traverse, taverse specificationsواژههای مصوب فرهنگستانجزئیات ضروری مربوط به روشها و معیارهای یک پیمایش نقشهبرداری