تمنسلغتنامه دهخداتمنس . [ ؟ ] (ع اِ) تمنش . این دو کلمه در ابن البیطاربمعنی نوعی درختچه . درختک . بوته . بته . آمده و مترجم فرانسوی هم بهمین معنی ترجمه کرده است : اغیراطن ، قال دیسقوریدس فی الرابعه هوتمنس ، یستعمل فی وقود النار. (ابن البیطار، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). هو [ ای افنیقطش ] تمنس ص
ملایمتدیکشنری فارسی به انگلیسیblandness, clemency, equability, gentleness, lambency, lenience, leniency, lightness, meekness, mildness, placidity, quiet, quietness, smoothness, softheartedness, softness, tameness