تحثاءلغتنامه دهخداتحثاء. [ ت َ ] (ع مص ) خاک پاشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). خاک پاشیدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط). || ریخته و پاشیده شدن . || عطای اندک دادن کسی را. (منتهی الارب ) (از قطر المحیط).
طهطالغتنامه دهخداطهطا. [ طَ ] (اِخ ) شهری است در مصر (جرجا) نزدیک آن در کنار نیل لنگرگاهی برای کشتیهاست . (از اعلام المنجد).
تهتولغتنامه دهخداتهتؤ. [ ت َ هََ ت ْ ت ُءْ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . || کهنه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).