tackledدیکشنری انگلیسی به فارسیرسیدگی کرد، از عهده برامدن، گلاویز شدن با، نگاه داشتن، بعهده گرفتن، افسار کردن، دارای اسباب و لوازم کردن
tackleدیکشنری انگلیسی به فارسیبرخورد با، اسباب، لوازم کار، طناب وقرقره، از عهده برامدن، گلاویز شدن با، نگاه داشتن، بعهده گرفتن، افسار کردن، دارای اسباب و لوازم کردن
تک 2tackleواژههای مصوب فرهنگستاندر فوتبال، اقدام برای سلب مالکیت توپ از حریف یا گرفتن آن با استفاده از پا