تمتلغتنامه دهخداتمت . [ ت َم ْ م َ ] (ع فعل ) کلمه ٔ فعل مأخوذاز تازی که در آخر کاری گویند و یا در آخر نامه نویسند یعنی تمام شد و به انجام رسید. (ناظم الاطباء).
تمیثلغتنامه دهخداتمیث . [ ت َ م َی ْ ی ُ ] (ع مص ) نرم شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ). نرم و سردشدن زمین از باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نرم شدن زمین از باران . || سرد شدن گرمی . || سست و فروهشته گردیدن مرد. || ذوب شدن چیزی در آب . (از اقرب الموارد).
یاردیکشنری فارسی به انگلیسیally, companion, company, comrade, darling, lover, friend, friendly, helpmate, love, sweetheart, teammate