tentsدیکشنری انگلیسی به فارسیچادر، خیمه، چتر، سایبان، توجه، ساباط، نوعی شراب شیرین اسپانیولی، طاق، توجه کردن، خیمه زدن
tendsدیکشنری انگلیسی به فارسیتمایل دارد، گراییدن، میل کردن، نگهداری کردن از، وجه کردن، پرستاری کردن، مواظب بودن، متمایل بودن به، گرایش داشتن