متنtextواژههای مصوب فرهنگستاندر زبانشناسی، واحدی زبانی که دارای تمامیت معنایی است و معمولاً در قالب بیش از یک جمله تجلی مییابد
texturesدیکشنری انگلیسی به فارسیبافت، شالوده، بافته، تار و پود، بافندگی، پارچه منسوج، دارای بافت ویژهای نمودن
نسخهدیکشنری فارسی به انگلیسیcarbon, copy, counterpart, draft, image, likeness, prescription, replication, reproduction, semblance, text, transcript, version
texturesدیکشنری انگلیسی به فارسیبافت، شالوده، بافته، تار و پود، بافندگی، پارچه منسوج، دارای بافت ویژهای نمودن