theorizeدیکشنری انگلیسی به فارسیتئوریزه کردن، نگرشگری کردن، استدلال نظری کردن، تحقیقات نظری کردن، فرضیه بوجود اوردن، فرضیهای بنیاد نهادن
theoriesدیکشنری انگلیسی به فارسینظریه ها، نظریه، نگره، نگرش، اصول نظری، تحقیقات نظری، علم نظری، اصل کلی، فرض علمی
نظریههای همخوانی شناختیcognitive consistency theoriesواژههای مصوب فرهنگستاننظریههایی که تغییر نگرش را حاصل گرایش به حفظ ثبات در میان عناصر یک نظام شناختی فرض میکنند