صورتی تکان دادن
غلغلک دادن، غلغلک، خاریدن، خارش کردن
چطوری
ثقل . [ ث ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثقیل .
ثقل . [ ث ِ ق َ ] (ع اِمص ) گرانی . ضد خفت ، سبکی . || گران شدن . (غیاث اللغة).
ثقل . [ث ِ ] (اِخ ) محلی است در شعر زهیر. (مراصد الاطلاع ).
ferntickle
چسبیدن، میانجگیری کردن، مداخله کردن