طوطی
toroid
توریستی، توریست، جهانگرد، سیاح، گشت گر
تارتر، قیر مالیدن به، قیر زدن، ازردن
taurid
گفتم
بازسازی شد، تعمیرشده
betutored
پیشاپیش
نظارت، دیده بانی کردن، به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن
بردار، بوسیله بردار رهبری کردن