شکنجه شده، متصلب
شکنجه شده، شکنجه دیده.
شکنجه، عذاب، زجر، ازار رساندن، زجر دادن
شکنجهگر، شکنجه دهنده
خود شکنجه
شکنجه تناسلی
بی ادب
سرپرستی
pretortured