تابع انتقالtransfer functionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی که رابطة میان مؤلفههای افقی یا قائم میدان مغناطیسی را نشان میدهد
transferدیکشنری انگلیسی به فارسیانتقال، نقل، واگذاری، تحویل، سند انتقال، ورابری، انتقال واگذاری، انتقال دادن، واگذار کردن، منتقل کردن، ورابردن، انقال دادن، انتقالی
transferدیکشنری انگلیسی به فارسیانتقال، نقل، واگذاری، تحویل، سند انتقال، ورابری، انتقال واگذاری، انتقال دادن، واگذار کردن، منتقل کردن، ورابردن، انقال دادن، انتقالی
انتقال اضطراری مسافرemergency transferواژههای مصوب فرهنگستانانتقال مسافر در شرایط اضطراری متـ . انتقال اضطراری