trimدیکشنری انگلیسی به فارسیتر و تمیز، وضع، حالت، زینت دادن، تراشیدن، درست کردن، اراستن، پیراستن، چیدن، سرشاخه زدن، مرتب، پاکیزه، مواظب
آبچلیک سبز خالدارTringa guttiferواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از آبچلیکیان و راستۀ سلیمسانان با لکههای یکنواخت و سنگفرشمانند بر روی بالها که در نور آفتاب سبز دیده میشود
عطرینفرهنگ نامها(تلفظ: a(e)trin) (عربی ـ فارسی) (عطر + ین (پسوند نسبت)) ، منسوب به عطر ؛ معطر ، خوشبو .