troopingدیکشنری انگلیسی به فارسیسربازگیری، فراهم کردن، گرد اوردن، فراهم امدن، دسته دسته شدن، رژه رفتن
trappingدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دام انداختن، تله گذاری، تجملات و تزئینات، بدام انداختن، در تله اندازی، بدام اندازی