تبویللغتنامه دهخداتبویل . [ ت َ ] (ع مص ) به شاش داشتن . (اقرب الموارد).شاشانیدن : فی القاثاطیر و استعمالها فی التبویل و الزرق . (قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 268).
تبوللغتنامه دهخداتبول . [ ت َ ب َوْ وُ ] (ع مص ) تبول بر کسی ؛بضرب و دشنام فراگرفتن او را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شاش کردن . (ناظم الاطباء).
ریزلولهmicrotubuleواژههای مصوب فرهنگستاناستوانهای توخالی که میانیاختۀ هوهستهایها را در بر میگیرد و به ساختار درونی یاخته شکل میدهد و موجب حرکت و انتقال مواد میشود