unbraze
علف کش
بی اعتقاد
مزاحم، سایه شاخ و برگ، رنجش، سایه، تاری، تاریکی، اثر، سوظن، نگرانی
unbraces، فروهشتن، گشودن، رها یا ازاد کردن، شل کردن، تضعیف کردن
بدون محدودیت، فروهشتن، گشودن، رها یا ازاد کردن، شل کردن، تضعیف کردن
بی وقفه