underدیکشنری انگلیسی به فارسیزیر، کسر، در زیر، کمتر از، تحت تسلط، زیرین، مخفی در زیر، کسری دار، موجود درزیرسطح، تحت
کسر حجمunderrun/ under-run, undercut 3واژههای مصوب فرهنگستاناختلاف حجم بریدهشده با حجم برآوردشده هنگامی که حجم بریدهشده از حجم برآوردشده کمتر باشد
کمبود تغذیهundernutrition 1, undernourishmentواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سوءِتغذیه ناشی از دریافت کمترازحد مواد مغذی
برداشت لرزهای زیرگذریundershooting, shooting underواژههای مصوب فرهنگستاننوعی لرزهنگاری که در آن بهدلیل وجود مانع در سطح زمین، چشمه و گیرندهها در دو طرف مانع قرار میگیرند
founderدیکشنری انگلیسی به فارسیموسس، بنیان گذار، بانی، برپا کننده، ریخته گر، قالب گیر، از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، خیط و پیت شدن، خیط و پیت کردن، سر خوردن، فرو رفتن، فرو نشستن