humpدیکشنری انگلیسی به فارسیقورباغه، قوز، کوهان، گوژ، پیاده روی، برامدگی گرد، قوز کردن، تروشرویی کردن، روی کول انداختن
دماسنج بیحفاظunprotected thermometerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دماسنج وارونهای برای سنجش دمای آب دریا که در برابر فشار ایستابی (hydrostatic) بیحفاظ است
بارداری برنامهریزینشدهunplanned pregnancyواژههای مصوب فرهنگستانبارداری بدون آمادگی و برنامهریزی قبلی
نور ناقطبیدهunpolarized lightواژههای مصوب فرهنگستاننوری که جهتگیری بُردار میدان الکتریکی آن تصادفی است